e2

e2

patogh

نظرات 2 + ارسال نظر
یه دوست پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ب.ظ

هر رابطه ای ؛
به هر دلیلی برایت تمام شد !
پی اش را دیگر نگیر
هیچ شوک مصنوعی !
آدمها و رابطه های مرده را زنده نمی کند . . .

این روزا مث این کامنت که بی نامه خیلی میگیرم نمیدونم دیروزم من رو که بابا دوست خوند تازه یاد کرد از محله قدیمی و بحثه کارایی که توی ده هفتاد و بازیهای اواخر دهه شصتمون کردیم
واقعا نمیدونم
آخه یه دوست که راضی به این نیست که دوستش گیج واذیت شه
البته چند وقته دیگه قرار بود نظری تایید نشه اما دیگه لازم بود

افسانه جمعه 17 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:22 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
این چنین به توفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من!
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آنکه روزگاری پناه و یاورم بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پرشکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالم زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا، تا که هستم بیا، وایِ من اگر نیایی!

شعر: معینی کرمانشاهی

Merci afsane khyli vaghte azat khabari nist

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد